مادر بزرگوار شهید تخریبچی عباس فتاحی سال 60 تو بهبه ی جنگ دانشجویی که به شش زبان زنده ی دنیا مسلط بود و یکی یدونه ی خونه بود.
- مادر میخوام برم جبهه.
* قربونت برم تو یکی یدونه ی منی تو عصای پیری منی کجا میخوای بری.
- مادر امام گفته باید بری چشم، باید برم
تا این رو شنید
* مادر جون برو به امید خدا.
این و اونایی که پدر و مادر شدن میدونن که دل کندن از فرزند یعنی چی؛
یه مادر همه هستیش رو به کلام نایب امامش بده.
آهای جوونا؛ اون نسل یه چیزی براشون مهم بود، حسن ختام تمام حرف هاشون کلام امامشون بود امام شناسی خوبی داشتن.
برداشت با خودتون